۱۳ نتیجه برای علوم اعصاب
لیلا بیان،
دوره ۱، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۲ )
چکیده
به منظور فراهم نمودن فضایی جهت بحث و گفتمان در ارتباط با تازه ترین دستاورد ها و تکنیک های جراحی مغز و اعصاب و آشنایی با پیشرفت های علمی و نوآوری های تحقیقاتی، نخستین کنگره بین المللی مغز و اعصاب در بیمارستان رضوی مشهد به مدت سه روز از ۲۱ لغایت ۲۳ تیرماه ۱۳۹۱ برگزار گردید. موسسه مغز و اعصاب سارا جین از نیویورک امریکا از همکاران اصلی این گنکره بودند. بیش از ۲۵ جراح مغز و اعصاب از سراسر دنیا (امریکا، آلمان، انگلیس، ایتالیا، مصر، سوییس، سوریه، بلغارستان، افغانستان، برزیل و استرالیا) در این کنگره شرکت نمودند. به علاوه بیش از ۴۰ جراح سرشناس ایرانی آخرین دستاوردهای علمی خود را در زمینه جراحی مغز و اعصاب ارائه کردند که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. سخنرانی ها در طیف گسترده ای از بیماری های مغز و اعصاب شامل بیماری های مغزی-عروقی، داخل عروقی، اعصاب محیطی، ضربات مغزی، تومورهای داخل جمجمه ای، درد، جراحی مغز و اعصاب اطفال و علوم پایه اعصاب ارائه شد. بیش از ۱۰۰ سخنرانی و پوستر در این کنگره ارائه گردید. مهمترین هدف از برگزاری این گنکره افزایش سطح همکاری بین جراحان مغز و اعصاب و دانشمندان علوم اعصاب ایران و سایر متخصصین در خارج از کشور بود. بیش از ۵۰% از شرکت کنندگان کنگره افراد زیر ۳۰ سال بودند که با آموزش این محققان و پزشکان جوان می توانیم آینده ای بهتر را در زمینه ی علوم اعصاب برای ایران رقم بزنیم.
مینا ریاسی، سمانه سادات دستغیب،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: در سال های اخیر، استفاده از کاشت حلزون شنوایی توانسته زمینه ی مناسبی را برای استفاده از باقی مانده ی شنوایی و همچنین فراگیری گفتار و زبان برای کودکان کم شنوا فراهم آورد. اما نکته قابل تأمل این است که شنوایی مصنوعی در این دسته از کودکان بدون کمک گرفتن از شیوه های مداخله ای صحیح و تمرینات توانبخشی مستمر نمی تواند چندان کارآمد باشد. یکی از مناسب ترین شیوه های مداخله ای که تاکنون توسط محققین پیشنهاد گردیده است آموزش موسیقی و یا تمرینات موسیقی درمانی به این کودکان می باشد. ما در این مطالعه سعی داریم تا با تکیه بر شواهد عصب شناختی نشان دهیم که مغز یک کودک کم شنوا چگونه در هنگام مواجهه با مفاهیم پایه موسیقی عمل کرده و این امر تا چه اندازه می تواند در بهبود وضعیت زبان آموزی وی تاثیر گذار باشد. نتیجه گیری: در این مقاله ابتدا برخی از پژوهش هایی که به بررسی تأثیرات موسیقی بر جنبه های مختلف رشد و تکامل مغز در افراد پرداخته بودند، مرور شدند. سپس بر مبنای نتایج بدست آمده از این مقالات و همچنین نحوه شکل گیری مناطق زبانی و موسیقیایی در ذهن کودکان کم شنوا به تحلیل جنبه های مختلف موضوع پرداخته شد. کودکان کم شنوا به لحاظ تکامل نواحی زبانی مغز و استفاده از ساختارهای زبانی از همسالان خود عقب ترند، از این رو موسیقی می تواند از طریق تحریک نواحی گسترده ای از مغز از جمله نواحی زبانی و نیز افزایش فاکتورهای رشد باعث تقویت مهارت های شنیداری و زبانی و حتی شناختی - حرکتی شود و از این طریق تاخیر تکاملی را در این کودکان به شکل قابل توجهی جبران نماید.
مهسا اکبری،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۱۲-۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: یکی از مباحث مهم در عملکرد مصرف کننده، درک چگونگی تصمیم گیری مصرف کنندگان می باشد که همیشه مورد توجه محققان، بازاریان و مدیران صنعتی است. پس از ناامیدی از روشهای سنتی، روشهای نوین و ترکیبی از قبیل بازاریابی عصبی توسعه یافتهاند. بازاریابی عصبی حاصل ادغام دو رشته علمی علوم اعصاب و بازاریابی می باشد. بازاریابی عصبی شاخه ی جدیدی از تحقیقات بازاریابی است که به مطالعه ی بررسی پاسخ مؤثر حسی، شناختی و عاطفی محرک های بازاریابی مصرف کنندگان می پردازد. محققان با استفاده از فنآوریهایی مانند تصویربرداری با تشدید مغناطیسی و روش های ردیابی چشم به اندازه گیری تغییرات در فعالیت مغز می پردازند که به درک بهتر ما از چگونگی تصمیمگیری مصرف کنندگان و اینکه چه بخشی از مغز در تصمیم گیری آن ها دخالت دارد کمک می کند. علی رغم سودمندیهای متصور برای بازاریابی عصبی، برخی از محققان بازاریابی تمایل چندانی به بکارگیری روشهای علوم اعصاب نداشته و هنوز در مورد بازار یابی عصبی شک و تردید وجود دارد. نتیجه گیری: هدف از این مقاله مروری ترسیم یک تصویر واضح و جامع از بازاریابی عصبی و همچنین نشان دادن جنبه های کاربردی و تجربی از ابزارهای بازاریابی عصبی می باشد. یک درک بهتر از بازاریابی عصبی ممکن است دانش ما را در مفاهیم اساسی با بازار و مدیریت افزایش دهد.
لیلا بیان، فاطمه علی پور، پیرحسین کولیوند، سمانه سادات دستغیب،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۳ )
چکیده
مقدمه: بازاریابی عصبی یک علم میان رشتهای است که به سرعت در تحقیقات شناخت مصرف کننده در سراسر جهان در حال ظهور میباشد. به علاوه رشتهای خلاقانه در تحقیقات بازاریابی به حساب میآید که مدل بازاریابی سنتی را به منظور بهبود درک فرایند مربوط به رفتار خرید به چالش میکشاند. بازاریابی عصبی روشی است که به بررسی فرایند تصمیم گیری مشتری جهت خرید میپردازد. براساس مفهوم بازاریابی در خصوص این فرایند، تصمیم گیریهای خرید مشتری به عنوان یک رویکرد دو سیستمی مطرح میشود. سیستم ۱ فرایندی اتوماتیک و سریع میباشد و در مقابل، تصمیمات اتخاذ شده توسط سیستم ۲ تعمدی، با استدلال آگاهانه و آهسته صورت میگیرند. در مبحث شناخت رفتار مصرف کننده، این فرایندها به طور دایم تصمیمات خرید را هدایت میکنند. علاوه بر این بازاریابی عصبی ترکیبی از حداقل سه رشتۀ علوم پایه شامل علوم اعصاب، علم اقتصاد رفتاری و روانشناسی اجتماعی میباشد. هدف از نگارش این مقالۀ مروری، بررسی جنبههای مختلفی از علوم اعصاب بود که در بازاریابی عصبی مورد استفاده قرار میگیرند. سیگنالهای بدن و مغز انسان در درک منشاء و عملکردهای مقیاسهای بازاریابی عصبی حائز اهمیت میباشند. مقیاسهای متساطع از بدن شامل حالات چهره، حرکات چشم، پلک زدن، بازتاب یکه خوردن، پاسخهای رفتاری، فعالیتهای الکترودرمال، ضربان قلب، فشار خون، اتساع مردمک و تنفس میباشند. سیگنالهای مغز انسان توسط میزان اکسیژن رسانی خون، انتشار پوزیترون، میدانهای الکتریکی و میدانهای مغناطیسی مورد بررسی قرار میگیرند. نتیجه گیری: درک عملکردهای اولیۀ مغز انسان در بررسی رفتارهای خرید مصرف کننده بسیار ضروری میباشد.
فرزانه علیانژاد، سجاد ذبّاح، رضا ابراهیم پور،
دوره ۴، شماره ۳ - ( ۶-۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: فرایند تصمیم گیری یک سازوکار جمع آوری تا حد آستانه است، که شواهد حسی لحظه ای در طی زمان تا رسیدن به یک حد آستانه جمع آوری می شوند. این جمع آوری محدود شواهد در فعالیت نورون ها در قشر بین آهیانه ای جانبی بازنمایی می شود. اینکه آیا نرخ فعالیت نورون بین آهیانه ای جانبی حاوی اطلاعات تصمیم قبلی است یا به محض اخذ تصمیم به مبدا خود باز می گردد، نیاز به روشن شدن دارد. مواد و روش ها: برای بررسی این موضوع، آزمایش های رفتاری تشخیص جهت حرکت بر اساس الگوی انتخاب اجباری بین دو گزینه انجام شده است. افراد جهت نقاطی که به صورت تصادفی حرکت میکردند را با فشردن کلیدهای مشخص شده گزارش کردند. آزمایه ها توسط فاصله های زمانی متفاوت جدا شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که یک اولویت در افراد جهت اخذ یک تصمیم یکسان مشابه با تصمیم قبلیشان به خصوص در محرکهای ضعیف وجود دارد. نتیجه گیری: یافته های ما نشان می دهد که مقدار متغیر تصمیم پس از عبور از حد آستانه ممکن است با متغیر تصمیم برای تصمیمات بعدی جمع شود.
مریم توحیدی مقدّم، سجّاد ذبّاح، رضا ابراهیم پور،
دوره ۴، شماره ۴ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: بیشترین تصمیمها مبنی بر جمعآوری بخشهای گسستهای از اطلاعات است. این اطلاعات معمولاً با فاصلههای مختلفی جدا شدهاند. در واقع چگونگی جمعآوری و ترکیب بخشهای مجزای اطلاعات دریافت شده توسط مغز در زمانهای مختلف نیاز به توضیح دارد. بهمنظور بررسی رابطۀ بین عملکرد مغز و رفتار انسان، مطالعات تجربی رفتاری میتواند طراحی شود. مطالعات قبلی نشان داده است که افراد به طور مؤثری اطالاعات گسسته را بهمنظور بهبود صحت آنها جمعآوری و ترکیب میکنند. علاوه بر این نشان داده شده است که اطلاعات نهایی در تصمیمگیری تأثیر بیشتری دارند. با این حال این مبهم باقی مانده است که چرا اثر بیشتر پالسهای نهایی، رخ میدهد و چه چیزی میتواند این تأثیر را تغییر دهد. مواد و روشها: برای پاسخگویی به این پرسشها یک امر تصمیمگیری دریافتی به وسیلۀ جعبه ابزار روان –فیزیک متلب انجام شده است. افراد در طول کار برای گزارش جهت حرکت در یک نقطۀ تصادفی محرک پر سر و صدا با کلیدهای خاص آموزش داده شدند. محرک در شکل پیوسته (تک پالس) یا گسسته (دو پالس پیوستۀ جدا شده با فاصلههای مختلف) ارائه شد. هر یک از این دو شکل از محرک به طور تصادفی در هر جلسه ارائه شد. هر جلسه شامل ۳۰۰ آزمایه بود. هر فرد ۳۶۰۰ آزمایه انجام داد. دادهها با مدلهای رگرسیون مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها: ما مشاهده کردیم که در آزمایۀ دو پالس، قدرت پالس دوم در دقت پاسخها در مقایسه با پالس اول بسیار شدیدتر بود. علاوه بر این، این دقت به تفاوت بین قدرت پالسهای اول و آخر وابسته بود. نتیجهگیری: این یافتهها پیشنهاد میدهد که یک عامل کلیدی که اهمیت پالسها را تغییر میدهد، قدرت پالس قبلی است. در نتیجۀ تفاوت بین افزایش قدرت حرکت، اثر پالس دوم بر دقت انتخاب افزایش یافت.
کاظم دانش ثانی، علی محمد صفانیا، حسین پورسلطانی،
دوره ۵، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۶ )
چکیده
مقدمه: هدف از این مطالعه شناسایی و الویتبندی عوامل تأثیرگذار بر بازاریابی عصبی در ورزشها با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) بود. مواد و روشها: جوامع و نمونههای آماری در بخش کیفی شامل ۹ پزشک از متخصصین مغز و اعصاب و علوم اعصاب و ۸ بازاریاب و صاحب نظر در زمینه بازاریابی و بازاریابی عصبی بودند. بدین منظور، با تهیه پرسشنامه زوج مقیاسی با استفاده از AHP و تأیید روایی آن توسط ۶ صاحب نظر، وزندهی و رتبهبندی عوامل مختلف توسط نرمافزار Expert Choice مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: تجزیه و تحلیل خروجی نرمافزار نشان داد که تحریک احساس مصرف کننده توسط حواس پنج گانه آنها (با وزن ۰/۳۰۳) مهمترین عامل است که در بازاریابی عصبی در ورزشها تأثیر میگذارد و پس از آن توسط استعاره و خاطرات بهعنوان دومین عامل مهم در ارتباط است. به علاوه کیفیت با درجه اهمیت مهمترین عامل در مؤلفه جلب اعتماد بود. نتیجهگیری: شناسایی و الویتبندی عاملهایی که بر بازاریابی عصبی مؤثر هستند به مدیران و بازاریابان ورزشی میتواند کمک بکند تا بدانند که مغز انسان به پیامهای طراحی شده توسط تبلیغات ورزشی و روشهایی که احتمال خرید محصولات ورزشی مصرف کننده را افزایش میدهد، چگونه عکسالعمل نشان میدهد. به علاوه بازاریابی عصبی میتواند برای کاهش هزینههای تبلیغات در ورزش مفید باشد.
کیوان مجیدزاده اردبیلی، رضا رستمی، رضا کاظمی،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: معنویت و مذهب نقش مهمی در سلامت و رفتار انسان دارند. مراجعه به منابع مذهبی یکی از راهکارهایی است که مردم در طول تجربه استرس زندگی به دنبال آن هستند. شنیدن تلاوت قرآن کریم برای کاهش استرس زندگی پیشنهاد شده است. هدف از این مطالعه تعیین اثرات شنیدن تلاوت قرآن کریم بر عملکردهای مغز در افراد سالم بود. مواد و روشها: ۵۲ نفر از افراد سالم بر اساس نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. الکتروآنسفالوگرافی کمّی زمانی که گروه آزمایش سوره انسان را شنیدند (گروه آزمایش)، گروه کنترل به یک متن عربی گوش دادند (گروه کنترل) ثبت شد. فعالیتهای مغز ثبت و تجزیه و تحلیل شد. یافتهها: بین امواج مغزی گروه آزمایش و کنترل تفاوتهایی وجود داشت. در گروه آزمایش تمامی باندهای فرکانسی الکتروآنسفالوگرافی کاهش یافته و اکثر تغییرات باندهای فرکانسی در مسیر پیشانی –گیجگاهی مشاهده شد. در گروه کنترل کاهش در بتا، بتا بالا، گاما، گاما ۱، گاما ۲ و گاما بالا در نواحی مرکزی مشهود بود. باندهای فرکانسی بتا و گاما در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت. نتیجهگیری: تغییرات در باندهای فرکانسی الکتروآنسفالوگرافی مدار پیشانی –گیجگاهی شنیدن تلاوت قرآن کریم، استفاده کاربردی از آن را در کاهش استرس زندگی پیشنهاد میدهد.
فاطمه فلاح، رضا ابراهیمپور،
دوره ۶، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: دستگاه بینایی انسان قادر است اطلاعات مربوط به اشیایی که در تصاویر طبیعی وجود دارند را با سرعت و کارایی بازشناسی کند. در این فرایند بازشناسی، یک شی قابلیت قرار گرفتن در سطوح مختلف انتزاع (مافوق، بنیادی و مادون) در یک ساختار سلسله مراتبی را دارا میباشد. اگرچه مشخص نیست که آیا سؤالهای مختلف در سطوح دستهبندی اشیاء برای محرکهای یکسان، پاسخهای فعالسازی مختلفی را در مغز ایجاد میکنند یا خیر. مواد و روشها: بهمنظور بررسی رابطه بین عملکرد مغز و رفتار انسان، سه مطالعه آزمایشی رفتاری به کمک جعبه ابزار روان –فیزیک متلب R۲۰۱۵a طراحی شده است. در طی این آزمایشات، از افراد شرکت کننده خواسته شد تصاویر جاندار، چهره و چهره حیوان را به ترتیب بهعنوان تصاویر هدف با توجه به سطوح مافوق، بنیادی و مادون گزارش کنند. آزمایشها شامل ۷ بلوک ۹۶ مرحلهای در سطح مافوق (۴ بلوک)، بنیادی (۲ بلوک) و مادون (۱ بلوک) است. در مجموع هر شرکتکننده ۶۷۲ مرحله را انجام داد. یافتهها: ما مشاهده کردیم که مدت زمان پاسخ افراد شرکتکننده به ازای تصاویر یکسان بر خلاف مطالعات قبلی در سطوح مختلف با هم متمایز شده است. به این معنی که تصاویر در سطح مافوق در بخشهای اولیه زمان پاسخ مشاهده میشوند در حالی که در سطوح بنیادی و مادون زمان واکنش نسبتاً دیرتر خواهد بود. در تمام سطوح، تنها ۴۸ تصویر از مجموعه تصاویر هدف (چهره حیوان) مورد ارزیابی قرار گرفتند. این تصاویر به صورت تصادفی با تصاویر دیگر هدف مخلوط شدند. نتیجهگیری: نتایج نشان داد که سطح مافوق از دو سطح دیگر به خوبی تفکیک شده است. به عبارت دیگر این سطح برای فرایند بازشناسی اشیاء به اطلاعات کلیتری نسبت به سطوح دیگر نیاز دارد. این یافتهها پیشنهاد میدهد که دستهبندی اشیاء در سطوح مختلف در سه مدار نورونی مجزا انجام میشوند. علاوه بر این، این نتایج نشان میدهند که برخی سیگنالهای بالا به پایینی وجود دارند که مسیر پردازش اطلاعات را متناسب با سؤالات تغییر میدهند.
زهرا امینی روشن، سید مرتضی عظیم زاده، مهدی طالب پور، مجید قشونی،
دوره ۸، شماره ۲ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: تبلیغات بی فایده خواهند بود اگر نتوانند توجه مخاطبان را به خود جلب کنند. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات ناحیه فرونتال و پریفرونتال مغز در ارتباط با توان باند آلفا در حین تماشای تبلیغات بازرگانی بود. مواد وروشها: طرح پژوهش نیمه تجربی بود و ۳۰ شرکتکننده (۱۵ مرد و ۱۵ زن) دو تبلیغ (ورزشی و غیر ورزشی) را تماشا کردند. در این تحقیق نرمافزار نوروگاید برای تبدیل دادههای الکتروآنسفالوگرافی به دادههای کمی استفاده شد. یافتهها: نتایج تحقیق نشان داد که قدرت آلفا در زمان مشاهده تبلیغات ورزشی در میان تمامی افراد و در اکثریت کانالها کاهش داشته است. این کاهش در هنگام مشاهده تبلیغات غیر ورزشی مشاهده نشد. این اختلاف از لحاظ تأثیر جنسیت بررسی شد و نتایج نشان داد که بین زنان و مردان اختلاف معنیداری وجود ندارد. نتیجهگیری: دادههای ما نشان میدهد که استفاده از عناصر ورزشی ممکن است توجه را به سمت تبلیغات جلب کند و باعث ماندگاری و یادآوری بهتر حافظه شود.
جواد مومنی، سجاد سحاب نگاه،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: تشخیص بیان پروتئین در بافتها و سلولهای عصبی برای آزمایشگاههای مدرن علوم اعصاب و آزمایشگاههایی که رویکردهای تشخیصی را انجام میدهند ضروری است. بدین منظور، ما یک مقاله مروری جامع در مورد مراحل و چالشهای وسترن بلات (WB) جمع آوری کردیم. WB نتایج کیفی خوبی برای تعیین محتوای پروتئین هدف در یک نمونه ارائه میدهد و بهویژه برای تجزیه و تحلیل پروتئینهای نامحلول مفید است. این فرآیند را میتوان بهطور کلی به پنج مرحله تقسیم کرد: ۱. استخراج پروتئین، ۲. الکتروفورز، ۳. انتقال غشا، ۴. ایمونودیتکشن، و ۵. ظهور و تجزیه و تحلیل. این فرایندها شامل انتقال الگوهای پروتئینی از ژل به غشایی با منافذ ریز است. انتقال پروتئین و بهدنبال آن ایمونودیتکشن ابزاری عالی برای شناسایی بسیاری از پروتئینها است، بهویژه پروتئینهایی که فراوانی کمتری دارند. انتقال کارآمد پروتئینها از یک ژل به یک غشاء جامد و ایمونودیتکشن خاص تا حد زیادی به پارامترهای مختلف بستگی دارد. نتیجهگیری: برای کاهش چالشها و افزایش آگاهی نسبت به تغییرات جدید در WB، این مقاله مروری، نمایی از روشها، مواد و دستگاه ها در روش WB را فراهم میآورد.
محبوبه زمانی، مهران خیراللهی، محمدجواد اصغری ابراهیم آباد، حسن رضایی، فرزانه وفایی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۴-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: محیط ساخته شده به دلیل نیاز روزافزون به فضاهای معماری در زندگی شهری به سرعت در حال گسترش است. با این حال، مطالعات کافی در مورد تاثیر فضای معماری بر شناخت و فعالیتهای مغزی انجام نشده است. مطالعات پیشین در زمینه روانشناسی محیطی معماری از نظر کیفی قادر به پاسخگویی به این پرسش نبودند. با این حال، امروزه با ظهور نظریه جدید علوم اعصاب و ارتباط آن با معماری، محققان به نتایج ارزشمندی دست یافتهاند، تاثیری که فضای معماری بر مغز انسان میگذارد، از طریق استفاده از ابزارهای نوین علوم اعصاب روشن نمودهاند، که منجر به ایجاد پارادایم نوین معماری عصبمحور شدهاند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر فضای معماری بر عملکردهای مغز و شناخت انسان با اندازهگیری فعالیتهای مغزی است. سوالات اصلی در این پژوهش عبارتند از: ادبیات، مفاهیم کلیدی، روشها و تکنیکهای تحقیق در زمینه معماری و علوم اعصاب چیست؟ علاوه بر این، چنین منابعی به چند حوزه تقسیم میشوند؟ مواد و روشها: پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش کیفی سیستماتیک به معرفی و تجزیه و تحلیل منابع موجود از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ پرداخته است. یافتهها: منابع به دو دسته اصلی مطالعات تئوری و تجربی تقسیمبندی میشوند، تمرکز پژوهش حاضر بر روی مطالعات تجربی است، که نشان میدهد مولفههای فیزیکی فضای معماری که عموماً با حوزه بصری مرتبط هستند، بر شناخت و فعالیتهای مغز تاثیر میگذارند و باعث ایجاد احساسات مختلف میگردند. نتیجهگیری: نتایج نشان داد، که این مطالعات در پنج حیطه کلی کاهش استرس، قضاوت زیبایی شناسی، مسیریابی، توجه و تاکید بر عناصر بصری و تجربیات انسانی طبقهبندی میگردند. از تکنیک EEG، fMRI و برخی ابزارهای کمکی همچون Eye Tracking برای اندازهگیری تاثیر فضای معماری بر مغز استفاده شده است.
پروین افشار، محمد جلیلی، علیرضا عقیقی،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۷-۱۴۰۱ )
چکیده
مقدمه: هدف اصلی این پژوهش ارائه مدل شبکهای جذب مشتریان بالفعل از طریق بازاریابی عصبی و مقایسه آن در صنعت بیمه و قارچ است. مواد و روشها: روش این پژوهش توصیفی- پیمایشی است. نمونه آماری ۹ نفر از خبرگان علوم اعصاب، بازاریابی، صنعت بیمه و قارچ بود که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. روش تحلیل تصمیمگیری چند شاخصه است. دادهها به روش کتابخانهای- پرسشنامهای جمعآوری شد. برای غربالگری از روش دلفی فازی استفاده شد. برای تعیین شدت اثر عوامل از دیمتل فازی، برای اولویتبندی ابعاد از روش تحلیل شبکه فازی در اکسل و سوپردسیژن استفاده شد. یافتهها: ابعاد بازاریابی عصبی در سه بعد (فیزیولوژیک، شخصیتی و اجتماعی محصول) و در هشت زیر معیار شناسایی شد. در صنعت بیمه بعد اجتماعی محصول (وزن: ۰/۳۱۹) با اجرای تعهدات (وزن: ۰/۰۷۴۴) و در صنعت قارچ بعد فیزیولوژیک محصول (وزن: ۰/۳۴۶) با محرکهای بینایی- شنوایی (وزن: ۰/۰۶۵۸) مؤثرترین بعد بازاریابی عصبی در جذب مشتریان بالفعل است. نتیجهگیری: در صنعت بیمه توجه به ابعاد غیرملموس چون اعتماد نقش بیشتری در جذب مشتریان بالفعل دارد. در صنعت قارچ بعد فیزیولوژیک و زیر معیار حواس بینایی- شنوایی که ماهیت ملموس دارد، نقش مهمتری در جذب مشتریان بالفعل دارد. دلیل این امر شاید پردازشهای مغز در برخورد با محرکهای ملموس و غیرملموس نشاءت گرفته از حواس باشد که نیازمند مشاهده عملکرد مناطق خاصی از مغز با دستگاه MRI و fMRI است.