غلامرضا چلبیانلو، فروغ فرخزاد، زهرا کشتگر،
دوره ۹، شماره ۱ - ( زمستان ۱۳۹۹ )
چکیده
مقدمه: اختلال خلق دوقطبی، یکی از شایع ترین اختلالات روانپزشکی است که اختلال در فرایند پردازش هیجانی تابلوی رایج بیماری می باشد. به دلیل نقش کارکردهای قشری در پردازش های هیجانی، هدف پژوهش حاضر بررسی همبسته های کوهرنس قشری مغز در پردازش محرک های هیجانی مثبت و منفی در بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی بود. مواد و روش ها: برای بررسی هدف پژوهش، کوهرنس قشری EEG در ۴۰ نفر بیمار مبتلا به اختلال دو قطبی مورد ارزیابی قرار گرفت. کوهرنس های قشری برای باندهای اصلی فعالیت مغز با استفاده از EEG ۱۹ کاناله و با نرم افزار نوروگاید در نواحی سه گانه قدامی، مرکزی و خلفی مغز محاسبه گردید. پردازش هیجانی نیز با استفاده از تکلیف تمایز هیجانی ارزیابی گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که بین باندهای فرکانسی قشر به ویژه باند بتا و آلفا با پردازش های هیجانی مثبت و منفی همبستگی معنادار وجود دارد. به علاوه تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که باندهای آلفا، تتا و بتا در نواحی مختلف توانستند به ترتیب حدود ۹۴ و ۳۵ درصد از تغییرات مربوط به پردازش هیجان های مثبت و منفی را پیش بینی نمایند. نتیجه گیری: به دلیل نقش کوهرنس باندهای فعالیتی نواحی مختلف در پیش بینی پردازش های هیجانی مبتلایان به اختلال دوقطبی، می توان با ارایۀ راهکارهای درمانی مناسب از قبیل رویکردهای روان درمانی و دارویی، بخشی از مشکلات هیجانی مبتلایان را تعدیل نمود.
رضا محمدزاده گان، ابوالفضل فرید، غلامرضا چلبیانلو حسرتانلو، جواد مصرآبادی،
دوره ۱۱، شماره ۲ - ( بهار ۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: کودکان دچار نقص توجه/بیش فعالی اغلب مشکلات عمدهای در تواناییهای هیجانی و شناختی نشان میدهند که پیامدهای جدی بر عملکرد تحصیلی و اجتماعی آنها دارد. لذا تلاش های رو به رشدی برای بهبود این تواناییها از طریق مداخلات عصبی- روانشناختی در حال انجام است تا این کودکان را برای چالشهای آینده آماده سازند. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی برنامه یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی با/ و بدون تحریک فراجمجمهای مغز بر خودتنظیمی هیجانی و عملکرد حل مساله در کودکان دارای اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. مواد و روشها: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشآموزان ۱۱ تا ۱۴ سال مراجعه کننده به مراکز مشاوره کودک و نوجوان شهر خوی در سال ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بود. چهل و پنج کودک مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیشفعالی از نوع مرکب از بین افرادی که برای درمان وارد این مراکز شدند، به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در یک گروه کنترل و دو گروه آزمایش جایگزین شدند. آزمودنیهای گروههای آزمایشی اول برنامه یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی همراه با تحریک فراجمجمهای مغز دریافت کردند، در حالی که گروه دوم فقط برنامه یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهن آگاهی را به مدت ۸ هفته دریافت کردند. همچنین آزمودنی های گروه کنترل هیچ مداخلهای دریافت نکردند. تمامی آزمودنیها قبل و بعد از آموزش با استفاده از چک لیست تنظیم هیجانی و آزمون برج لندن مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها: برنامه یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی همراه با تحریک فراجمجمهای در مقایسه با سایر گروهها اثربخشی بیشتری بر خود تنظیمی هیجانی و عملکرد حل مسئله داشت. همچنین، برنامه یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی در مقایسه با گروه کنترل تأثیر بیشتری بر خودتنظیمی هیجانی و عملکرد حل مسئله داشت. نتیجهگیری: برنامه یادگیری اجتماعی- هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی همراه با تحریک فراجمجمهای یک مداخله موثر برای بهبود عملکردهای عاطفی و شناختی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیشفعالی است. در محیطهای بالینی، ترکیب این دو مداخله میتواند برای دستیابی به نتایج امیدوارکننده مورد استفاده قرار گیرد.