۷ نتیجه برای Sharifi
میلاد احمدی، محمد شریف شریفی،
دوره ۲، شماره ۱ - ( زمستان - ۱۳۹۲ )
چکیده
مقدمه: با وجود چندین دهه تحقیق، تکنولوژی تحریک سلول های عصبی در سال های اخیر به یک کانون توجه برای درمان اختلالات عصبی مختلف تبدیل شده است. توان استفاده از تحریک بافت های عصبی در محدوده ای از طناب نخاعی و مناطق مختلف مغزی و همچنین کاشت سیستم حلزونی گوش و چشم های مصنوعی می باشد. تحریک عمیق مغزی با فرکانس الکتریکی بالا به عنوان گزینه ای جایگزین برای درمان برخی اختلالات عصبی توسعه یافت. با پیشرفت در روش های جراحی، تکنولوژی و ارتقاء امنیت، استفاده از تحریک عمیق مغزی نه تنها برای اهداف درمانی، بلکه برای اهداف تحقیقاتی نیز در حال گسترش است. اگرچه مکانیسم دقیقی از عملکرد این موضوع به طور کامل شناخته نشده است، درعین حال نتایج تحقیقات و آزمایشات بالینی نوید بخش است. تحریک عمیق مغزی از سال ۱۹۹۷ برای درمان رعشه های خاص و از سال ۲۰۰۲ در درمان بیماری پارکینسون و همچنین از سال ۲۰۰۳ جهت درمان تونوس های عضلانی مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین از این روش برای درمان انواع اختلالات روانی از جمله افسردگی حاد استفاده می گردد. نتیجه گیری: اگرچه اثر درمانی تحریک عمیق مغزی در بیماری پارکینسون به خوبی اثبات شد، اما در مورد سایر بیماری ها مانند صرع هنوز نتایج نامشخص و مبهم است. این مقاله مروری بر اثرات درمانی تحریک عمیق مغزی در بیماری های پارکینسون، صرع و اختلال وسواسی جبری می باشد.
Hanie Abedi Tehrani، Parviz Sharifi Daramadi، Payvand Jalali Asheghabadi،
دوره ۲، شماره ۳ - ( ضميمه تابستان مجله شفاي خاتم ۱ - ۱۳۹۳ )
چکیده
لطفاً به لینک انگلیسی مراجعه شود.
Shayan Abdollah Zadegan، Seyed Mohammad Ghodsi، Jalil Arabkheradmand، Abbas Amirjamshidi، Abdolreza Sheikhrezaei، Masoud Khadivi، Morteza Faghih Jouibari، Seyed Mahmoud Tabatabaei، Guive Sharifi، Jalal Abbaszadeh Ahranjani، Vafa Rahimi-Movaghar،
دوره ۲، شماره ۴ - ( ضميمه پاييز مجله شفاي خاتم ۳ - ۱۳۹۳ )
چکیده
لطفاً به چکیده انگلیسی مراجعه شود.
پیر حسین کولیوند، مریم علی حکمی، فاطمه اقبالی، زهرا منجمد، فرشاد شریفی،
دوره ۳، شماره ۳ - ( ضميمه تابستان مجله شفاي خاتم ۱ - ۱۳۹۴ )
چکیده
مقدمه: آموزش بیمار یکی از نقشهای مهم و مسئولیتهای مستقل پرستاران میباشد که نیاز به توجه ویژه دارد. رضایتمندی بیمار یکی از معیارهای مهم در تعیین کیفیت مراقبتهای بهداشتی است. در میان عناصر مختلف، آموزش بیمار نقش بسیار مهمی در رضایتمندی بیمار ایفاء میکند. این مطالعه بهمنظور تعیین رضایتمندی بیمار از کیفیت آموزش بیمار در بیمارستان خاتمالانبیاء انجام شد. مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعۀ توصیفی -مقطعی میباشد که ۵۹۵ بیمار از همۀ بخشها (بجز اورژانس و درمانگاه) در بیمارستان خاتمالانبیاء در سال ۱۳۹۴ انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامۀ رضایت بیماران از کیفیت آموزش بیمار بود و آنالیز دادهها از طریق آمار توصیفی و استنباطی از قبیل کای اسکوئر پیرسون انجام شد. یافتهها: بیشتر بیماران (۹۲/۲%) سطح بالایی از رضایت را نسبت به کیفیت آموزش بیمار داشتند. هیچ ارتباطی بین رضایتمندی بیمار و جنس، سن و همچنین سطح آموزش وجود نداشت. با این وجود یک همبستگی مثبت بین بخشهایی که بیماران بستری بودند و رضایتمندی بیمار مشاهده شد. بالاترین سطح رضایتمندی (۱۰۰%) توسط بیماران بستری شده در بخش زنان و زایمان گزارش شد. نتیجهگیری: دادهها نشان دادند که رضایتمندی بیمار از کیفیت آموزش بیمار ممکن است یک شاخص با ارزش برای تعیین کیفیت خدمات در میان بخشهای مختلف در یک بیمارستان باشد.
محمود لطفی نیا، احمد علی لطفی نیا، بابک خدایی، گیو شریفی،
دوره ۵، شماره ۱ - ( زمستان - ۱۳۹۵ )
چکیده
مقدمه: جراحی صرع مقاوم به دارو عوارض بیولوژی و روانشناسی بیشماری دارد. بسیاری از این بیماران با عمل جراحی صرع درمان میشوند. با وجود جراحیهای متعدد در مراکز پزشکی ایران، تنها نتایج تعداد کمی از آنها منتشر شده است. مواد و روشها: برای ارزیابی نتیجۀ عمل جراحی، در مجموع تعداد ۴۰ بیمار که بین ۱۳۸۳ و ۱۳۹۳ در بیمارستان لقمان حکیم تحت عمل جراحی قرار گرفتند، در مطالعۀ گذشتهنگر ما گنجانده شدند. یافتهها: ۵۲/۵ درصد بیماران جراحی شده که در دستۀ یک معیار Engel قرار گرفتند، رهایی کامل از تشنج داشتند.دستۀ دوم، سوم و چهارم معیار Engel شامل ۲۵، ۱۵ و ۷/۵ درصد از بیماران جراحی شده بودند. اختلاف آماری معنیداری در نتایج جراحی بر اساس جنسیت، نوع تشنج اولیه و رویکرد عمل وجود نداشت. تنها ۵ درصد از بیماران عوارض عصبی دایمی داشتند که شایعترین عارضه، همی پارزی بود. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه اهمیت تشخیص سریع و نظارت منظم بیماران صرعی را نشان داد. این به طور قابل توجهی میزان مصرف داروی غیر ضروری را کاهش میدهد و تعداد افراد بدون علامت را افزایش میدهد.
مرتضی اکبرپور، مریم شریفیان، هادی اسمخانی اکبری نژاد،
دوره ۹، شماره ۴ - ( پاييز ۱۴۰۰ )
چکیده
مقدمه: چون مولتیپل اسکلروزیس (ام اس) هم بر جسم و هم بر روان تأثیر میگذارد، افراد مبتلا به ام اس باید به وسیلۀ مداخلات دارویی و روانشناختی درمان شوند. مداخلات روانشناختی شامل استفاده از انواع رویکردهای مشاوره و رواندرمانی، مانند شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان متمرکز بر شفقت است. هدف از این مطالعه مقایسۀ اثربخشی شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان متمرکز بر شفقت بر تابآوری و بهزیستی روانشناختی بیماران مبتلا به ام اس بود. مواد و روشها: این پژوهش از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل بود. این مطالعه شامل کلیۀ مردان مبتلا به ام اس شهر تبریز بود که در سال ۱۳۹۷ عضو انجمن ام اس بودند. در مجموع ۳۰ مرد با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. اعضای هر دو گروه آزمایشی بهترتیب درمان خود را در ۸ جلسه ۱/۵ ساعته دریافت کردند؛ اما گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکردند. یافتهها: بین نمرات تابآوری و بهزیستی روانشناختی در گروههای درمان و کنترل در پیشآزمون تفاوت معنیداری وجود نداشت. نتایج نشان داد که شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان متمرکز بر شفقت در مقایسۀ با گروه کنترل منجر به افزایش تابآوری و بهزیستی روانشناختی در بیماران ام اس در پسآزمون شد. در مرحلۀ پیگیری، تأثیر شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان متمرکز بر شفقت بر تابآوری و بهزیستی روانشناختی ماندگار بود. علاوه بر این، تأثیر شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان متمرکز بر شفقت بر تابآوری و بهزیستی روانشناختی در پسآزمون و پیگیری تفاوت معنیداری نداشت. نتیجهگیری: شناختدرمانی مبتنی بر ذهنآگاهی و درمان متمرکز بر شفقت به احتمال زیاد سبب کاهش اضطراب، در نتیجه مقابلۀ بهتر با بیماری و افزایش تابآوری و بهزیستی روانشناختی در بیماران مبتلا به ام اس میشود.
علی زنده باد، حمیدرضا کبروی، محمد مهدی خلیل زاده، آتنا شریفیرضوی، پیام ساسان نژاد،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( تابستان ۱۴۰۲ )
چکیده
مقدمه: ناتوانی عملکردی اندام فوقانی یک عارضه شایع در میان بازماندگان سکته مغزی است. هدف اصلی این مطالعه، ارائه یک پروتکل بیوفیدبک بصری با استفاده از شناسائی مدلی مبتنی بر الگوهای سینرژی عضلات بازو به منظور یادگیری حرکتی و بازتوانی حرکتی بازماندگان سکته مغزی دچار فلج نیمه بدن بود. مواد و روشها: در این مطالعه، ابتدا بصورت همزمان دادههای حرکتی مربوط به موقعیت چهار مفصل و سیگنال الکترومیوگرافی سطحی چهار عضله درگیر در حرکت بازو در صفحه عرضی از افراد سالم اخذ، پیشپردازش و همگامسازی شد. در گام بعدی الگوهای سینرژی عضلانی با استفاده از روش حداقل مربعات متناوب سلسله مراتبی (HALS) استخراج و بهطور همزمان، دادههای سینماتیکی توسط الگوریتم MediaPipe اصلاحشده ثبت و در نهایت از یک مدل یادگیری عمیق بر پایه واحد بازگشتی دروازهای (GRU) برای نگاشت بین آنها استفاده شد. خروجی مدل، بهعنوان منحنی بیوفیدبک بصری به منظور اجرای تمرینهای حرکت بازوی دست بیماران در نظر گرفته شد. یافتهها: ارزیابیهای نهایی نشان میدهد که مسیر تولید شده بوسیله مدل پیشنهادی، بهطور بالقوه برای بیوفیدبک بصری مناسب است. همچنین شبکه عصبی مصنوعی مبتنی بر معماری GRU بهترین کارایی را به منظور تولید منحنی بیوفیدبک بصری داشته است. نتیجهگیری: ارزیابیهای تجربی و بالینی نشان خواهند داد که شرکتکنندگان میتوانند مسیر بصری تولید شده توسط مدل را بهطور قابل قبولی دنبال کنند از اینرو میتوان از این مکانیزم برای بهبود و توسعه سیستمهای بیوفیدبک جهت تسریع توانبخشی عملکردی بیماران دچار فلج نیمه بدن ناشی از سکته مغزی ایسکمیک در کنار روشهای توانبخشی مرسوم استفاده کرده بشود.